سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پنـ5ـج دری
تاریخ : سه شنبه 93/6/4 ساعت 9:35 ص توسط : کریم ضیایی

ایام شهریور برای من خاطرات شیرینی را دارد. نه تنها من بلکه همه اعضاء خانواده، پسر عمو ها و دختر عموها و الان حتی کوچکتر های فامیل. اینکه از اول شهریور تا شبی که فردایش باید به مدرسه می رفتیم، در جلسه روضه ای که در دارالولایه برگزار می شد، حضور داشتیم.

 

روزهای اول روضه ی امسال که باز از اول شهریورشروع شده، وارد مجلس ابا عبدالله علیه السلام شدم. یکی از اعضاء کوچک فامیل که تا بحال فقط استکان جمع می کرد و آب می داد، با شور و شعفی وصف ناشدنی جلو آمد و گفت : امسال برای اولین بار تو مجلش چای هم دادم.

 

دیشب دیدم محمد حسین (پسرم) هم با ذوق یکی یکی استکانها را  دَم در آبدار خانه می آورد، ولی کار آنقدر براش سخت بود که همانجا تحویل می داد. به یاد دوران کودکی خودم افتادم. که می ایستادیم تا یکی از مستمعین چای خوردنش تمام بشه و در رقابت با بقیه بتونیم استکانش رو ببریم.

 

خدا را شاکرم که امسال نیز توفیق خدمت زیر خیمه اباعبدالله الحسین علیه السلام را نصیب ما کرد .

 

مجلس روضه خامس آل عبا عیلهم السلام عصر ها در دارالولایه مرحوم ضیایی واقع در خیابان شهید بهشتی تا 28 شهریور برقرار است.

 

یاد مرحوم حاج محمد حسن ضیایی و همه خادمان به دستگاه حضرتش گرامی باد.


روضه دارالولایه مرحوم ضیایی

 

عکس بالا از نمای وردی دارالولایه در انتهای دالان از مرحوم حاج آقا گرفته شده است .

در ادامه مطلب باز نشر مطلبی است که چند سال قبل در پنج دری قدیمی منتشر کردم. عنایت بفرمایید.


ادامه مطلب...


برچسب ها : خانه  , روضه  ,


      
تاریخ : سه شنبه 93/5/28 ساعت 6:17 ع توسط : کریم ضیایی

حتما حکایات بزگمهر، وزیر با درایت انوشیروان را شنیده اید

 

 انوشیروان از اینکه بزرگمهر صبح زود او را بیدار می کرد شکایت کرد و بزرگمهر فقط جواب داد : سحر خیز باش تا کامروا باشی.

 

انوشیروان در فکر چاره ، روزی تعدادی راهزن را مامور کرد تا بزرگمهر را در آن هنگامه سحر که راهی قصر است، غارت کنند .

 

بزرگمهر، کتک خورده و زار و نالان به دربار رسید و شاه او را به تمسخر گرفت، که چه شد؟ پس کو کامروایی صبحگاهی؟ و بزرگمهر جواب داد : دزدان سحر خیز شدند و نیز کامروا !!!

 

 

سحر

 


از این حکایت که بگذریم ، با جستجویی در روایات اسلامی نیز می بینیم ، سحر خیزی و بیداری بین الطلوعین ، تقسیم ارزاق بندگان در هنگام صبح و ... آمده است و تاکید فراوان دارد.  به تبرک اشاره ای به این روایت کوتاه، اما پر مغز و ختم کلام آقا رسول الله صلی الله علیه و آله داشته باشم که حضرت فرمودند: البرکة فی السحور ، برکت در سحر هاست.

 

الغرض ،

 

بعد از آنکه سرویسهای شبانه اینترنت به رایگان در اختیار کاربران قرار می گیرد ، بعضی تا مرز خود کشی رو به دانلود می آورند و تا دیر وقت پای سیستم رایانه خود وقت می گذرانند.

 

از قضا در یکی از این شبها، حین جستجو به مستندی رسیدم که تا کنون چهار قسمت آن منتشر شده است. مصمم بر دانلود شدم. رایانه را روشن گذاشتم و خوابیدم اما هنگام سحر و موقع اذان دیدم تازه یکی به پایان رسیده بود . دوباره عزم جزم کردم و این بار دیدم که در مدت کوتاهی سه قسمت دیگر در این رزق سحری به راحتی بارگیری شد.

 

این یعنی همه تا صبح بیدار بودند و هنگام تقسیم ارزاق خوابیدند.

 

متاسفانه این سنت شایسته سحر خیزی امروزه از بازار ما هم رخت بر بسته است و به ندرت مغازه ای را می بینی که در ساعات اولیه روز باز باشد. و شاید به صراحت بتوان گفت این برکت را از دست می دهند.

 

 وقتی به کسبه شکایت می بری، آنها هم می گویند مشتری نیست و تا جایی که  برخی به اشتباه تا پاسی از شب دنبال رزق می گردند.

 

چهار قسمت این مستند را بر روی کانال من در شبکه ویدئویی آپارت ملاحظه نمایید. 




برچسب ها : شهر  , خانه  , دین و مذهب  ,


      
تاریخ : شنبه 93/3/31 ساعت 5:17 ع توسط : کریم ضیایی

بعد از آنکه چند سالی در طبلی تو خالی می زدم ، که فقط و فقط خود بدان مراجعه می کردم و جرأت آشکار کردنش را نداشتم و نامش را پنج دری گذاشته بودم و در گوشه ای از خاطراتم سیر می کردم و حتی نقشه هایی هم می کشیدم و گاهی بیش از حد و گاهی هم دور از انتطار ، کم، بدان سرک می کشیدم،  بالاخره در این ایام عزیز و خوش یمن و زیبا ، افتتاح این دکان جدید که باید کشکولی از زیبایی های جامعه مان را به تصویر بکشد و زشتیها را بزداید، رسما اعلام می کنم.

مجموعه ای از خاطرات، پیشنهاد ها و انتقاداتی که گاه گاه به ذهنم خطور می کرد و شاید مجلس به مجلس می بردم و نقل می کردم اما گوشی برای شنیدنش نبود و یا جای خوبی برای طرحش پیدا نمی شد.

اما حال، اینجا در این پنج دری جدید که هر دری به سمتی از جامعه ایده آل به روی خواننده باز می کند ، به فراخور فرصتی که به دست آورم ، شاید گوشه ای از آنها را با شما مطرح نمایم.

تلاشم آنست که در زمان بندی مناسب از هر دری سخنی بنگارم و راه حلی . و یا لا اقل همین نگارش، نقطه شروعی برای حل آن به دست دوستان، مسئولین و.... باشد.

و اگر این بار نیز چون قبل که در گوشه ای به نشان سکوت اشاره ای کردند که هیس!

من به یاد این نقل استاد می افتم که فرمودند: به درویشی گفتند: دکانت را ببند!

و درویش دست بر دهان نهاد!!!




برچسب ها : مسجد  , مدرسه  , شهر  , خانه  , دین و مذهب  ,