این آخر سالی که همه به فکر عید هستند، ما به فکر حساب و کتاب باشیم. متن زیر از مرحوم استاد علی صفایی حائری تقدیم می شود:
اگر به کسی تنه بزنیم، میگوییم ببخشید، وقتی تخم مرغی از دست ما می افتد و می شکند، ناراحت می شویم، اگر کفشی از ما گم می شود، مدام دنبالش می گردیم، ولی خودمان گمشده ایم، هستی ما گم شده است، نعمتهای حق را گم کرده ایم و هیچ باکی نداریم و این گم کردنها را جزء بدهکاری ها و باخت های خود به حساب نمی آوریم.
آنجا که می خواهیم استغفار کنیم، می گردیم تا ببینیم آیا فحشی داده ایم، غیبتی کرده ایم یا نه و چون این ها را در خود نمی بینیم، به خود می گوییم، پس خیلی آدم خوبی هستیم و برای اینکه دل خدا را هم نشکنیم، یک «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ الَیْه»می گوییم و کار را تمام شده می دانیم، در حالی که استغفار باید در برابر آنچه دل ما را خوشحال کرده و یا به رنج کشیده است، باشد.
باید ببینیم که دل به چه کسی داده ایم؟ کجا و با چه کسی بوده ایم؟ این طور محاسبه کنیم! باید ببینیم مایی که از صبح تا شب می خندیم، چه عواملی موجب این شادی و رنج شده است؟ چه کسی حاکمِ دل ما بوده است؟ با چه چیزهایی مأنوس بوده ایم؟ دلی را که عرش و پایتخت خدا و حریم حرم الهی است، از چه چیزهایی پُر کرده ایم؟ آیا حاکم دل ما خدا بوده؟ قرار دلِ بیقرار ما خدا بوده؟ انس ما خدا بوده؟ چرا به دیگری دل بستیم؟ چرا به غیر او دل دادیم؟
باید این گونه محاسبه کنیم تا خود بفهمیم که بدهکاریم...