سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پنـ5ـج دری
تاریخ : جمعه 93/7/25 ساعت 4:32 ع توسط : کریم ضیایی

شروع سال تحصیلی و تجاربی که نه چندان جدید ولی به نوع خود شروعی تازه بود، بار مسئولیتم را زیاد تر کرد و شاید این چهل روزی که دورادور دستی بر آتش داشتم و فرصتی برای نگارش مطالب جدید نبود، سعی می کردم مقداری از روز را به مطالب به روز شده و وبگردی اختصاص دهم.


سالها بود به جز اندکی آنهم سال گذشته سر کلاس نرفته بودم و فاصله ای از محیط تدریس گرفته بودم که امسال با شروع سال تحصیلی این امر محقق شد . و نیز برخورد با کودکان و نوجوانان که سالها از تجربه برخورد با آتها گذشته بود و به هر بهانه ای از بازگشت به ان محیط فراری بودم . شاید فکر می کردم دیگر حوصله برخورد با این قشر با نشاط و پویا را نداشته باشم.


از طرفی جدا شدن از محیط تدرس برایم عقب ماندگی بود و از طرف دیگر از دست دادن یک برنامه تبلیغی برای  گروهی که آمادگی یادگیری مطالب در آنها از هر گروه سنی به مراتب بیشتر است، نیز سخت بود


روحیه ام در محیط روضه عوض شد. حضور کودکان و نوجوانانی که هر روز برای دریافت نقاشی می آمدند و تشکر مادرانی که عامل محرکه ای پیدا کرده بودند برای حضور در مجالس مذهبی .


یک ساعت حضور در کلاس های حوزوی  و اینکه برنامه ام را به جهت مطالعه سروسامانی داد و حضور یک ساعته در دبیرستان و در بین نوجوانانی که آنقدر انرژی داشتند که در ساعات پایانی کار هم انرژی مضاعفی به من می دادند . مرا یاد ایام گذشته حضور در مسجد انداخت و اشتیاقی که کودکان آن زمان که همه جوانان امروزند در تعالیم دینی از خود نشان می دادند.


چهره گشاده  و تنوع در گفتار و نیز تفریحاتی که در کلاسها بود ، برای نقش بستن فرهنگ دینی در خاطر کودکان مثل نقش بر سنگ، بستر را آماده کرده بود. که العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر.


و یادآوری مجموعه بایدها و نباید های تربیتی که از همه مهمتر چند اصلی بود که همیشه در خاطر مرور می کنم.


اول: زبانی برای گفتار با کودکان به قول مولانا:


چونک با کودک سَر و کارت فتاد             هم زبان کودکان باید گشاد


دوم: خلقی خوش الهام گرفته از خلق عظیم نبوی که در برخورد با کودکان به اوج می رسد. و تا جایی که کوکان به انتظار حضرت می ایستادند تا حضرت مصطفی از سفر بیاید و چونان حسن و حسین ایشان را نیز بر مرکب سوار کند و یا اینکه به هر کودکی سلام می کرد و حتی در موقع نماز خود را با گردویی عوض می کرد تا مبادا خلق کودکی از برخورد با رحمة للعالمین مکدر گردد.


و سوم : اینکه به غیر زبان و با عمل، مردم را به دین الهی دعوت کنم.  کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم


که این کودکان شبیه موم در دستان اولیاء خود ، به هر شکلی که بخواهند در می آیند و به هر سمتی که آنان بخواهند می روند.


از این فرصت ها استفاده کنیم  و فرزندان را از همین کودکی به مسیر دین آموزی راهنمایی کنیم.


به فرمایش حضرت ختمی مرتبت : کل‏ مولود یولد على الفطرة و انما أبواه یهودانه و ینصرانه و یمجسانه‏


هر فرزندی وقتی به دنیا می آید بر فطرت پاک و معرفت پروردگار است و این پدر و مادر هستند که او را به دین یهود و نصارا و مجوس راهنما می شوند.


از حسن نظر والدین معظمی که در این مدت با آنها افتخار آشنایی داشته ام و از انتخاب مسیر دین برای فرزندانشان مسرورم.

 





مطلب بعدی : با روضه حسین نفس تازه می کنیم...        مطلب قبلی : حکایت تیشه و ارّه